دختری در تبعید ابدی

من به سرزمینِ واژه‌هایِ سرگردان، تبعیدم…

دختری در تبعید ابدی

من به سرزمینِ واژه‌هایِ سرگردان، تبعیدم…

دختری در تبعید ابدی

باز می‌کنم
پنجره‌ی قلبم را،
صدای ترانه تنهایی
می‌نشیند بر قاب سینه سنگینم؛
و یک دنیا شور و بی‌پروایی
آزاد می‌شود از بند سکوت
وقتی که می‌رقصند
آن انگشتان کشیده و باریک
بر تن کلیدهای سیاه و سفید!
آری پیانو بزن،
ای کودکی که در درون نشسته‌ای!
لحظه‌ای آرامش بیافرین
و آگاهم کن
از خاطرات گذشته‌ای
که در بی‌نهایت‌ها غرق‌شده‌اند...

طبقه بندی موضوعی

۳۰. سال ۹۹؛ سال اشک‌ها و لبخندها.

پنجشنبه, ۲۸ اسفند ۱۳۹۹، ۰۱:۱۰ ق.ظ
برای نمایش مطلب باید رمز عبور را وارد کنید
  • ۹۹/۱۲/۲۸
  • Alexandrina Victoria